کنگرانی گنجینهای از تاریخ سینمای پیش از انقلاب و یک شاهد عینی از «فحشای هنری» در عصر پهلوی است.
به گزارش گلستان ما، سعید کنگرانی بازیگر فیلم جنجالی «در امتداد شب» در گفتگو با آخرین شماره مجله «عصر اندیشه» پیرامون تاریخ سری سینمای ایران از روابط پنهان و وقایع ناگفته سینمای پیش از انقلاب پرده برداشته است. او از نمونههای نادر سینمای ایران است؛ بازیگری که در نیمه دوم دهه ۱۳۵۰ ناگهان به یک فوق ستاره تبدیل شد، اما دوران شهرت او بسیار کوتاه بود.
او را باید یکی از قربانیان برجسته سینمای عصر پهلوی دانست؛ سینمایی که نه به عوامل خود و نه به مخاطبانش رحم نکرد و آنان را به قهقرای سقوط کشاند، اما سرنوشت سعید کنگرانی با اکثر عوامل آن سینما نیز فرق داشت. او که پس از بازی در چند فیلم شبه روشنفکری موسوم به «موج نو» به چهرهای جذاب تبدیل شده بود، در برابر پیشنهاد بازی در فیلم مستهجن «در امتداد شب» (به تهیهکنندگی بهمن فرمان آرا) قرار گرفت و همبازی فائقه آتشین (گوگوش) شد. از رهگذر بازی در این فیلم او به شهرتی بیسابقه رسید که حتی جایگاه بازیگرانی مانند «بهروز وثوقی» را تهدید میکرد، اما همین شهرت چنانکه خود میگوید- برایش «دار مکافات» گشت- و روزهای تیرهای را پیش روی او قرار داد.
کنگرانی گنجینهای از تاریخ سینمای پیش از انقلاب و یک شاهد عینی از «فحشای هنری» در عصر پهلوی است. او پس از انقلاب و تا نیمه دهه ۱۳۶۰ را در ایران ماند تا بلکه بتواند کار حرفهای خود را ادامه دهد، اما تاوان همبازی شدن با گوگوش و مشارکت در پروژه فرمانآرا بیش از این بود که بتواند به سینمای ایران بازگردد و حتی چند فیلمی که بازی کرد، اکران نشد.
برای همین به آمریکا مهاجرت کرد، اما با اپوزیسیون خارج از کشور نیز نتوانست کار کند و سرانجام در ابتدای دهه ۱۳۸۰ مجدداً به ایران بازگشت. او در این دوران نیز در سودای بازگشت مجدد به عرصه سینما بود و از قضاء در فیلم «ازدواج به سبک ایرانی» به کارگردانی حسن فتحی و تهیهکنندگی علی معلم ایفای نقش کرد، اما پس از آن شانسی برای ادامه فعالیت نیافت.
او پس از سالها تلاش بیثمر برای بازیگری در سینما تصمیم گرفته است تا روایتی صادقانه از پشت پرده مافیا و فساد در سینمای عصر پهلوی ارائه دهد. از این رو، به سردبیر «عصر اندیشه» پیشنهاد داد تا گفتوگویی تفصیلی درباره «تاریخ سری سینمای ایران» داشته باشد. این گفتوگو هرچند که ۸ ماه پیش انجام شد و بیش از ۲۰ ساعت به طول انجامید، اما لازم بود تا درباره ادعاهای آن سنجش و دقت بیشتری صورت گیرد تا روایتی که به مخاطبان عرضه میشود، اعتبار و استحکام بیشتری داشته باشد.
مصاحبه پیش روی بخشی از گفتوگوی طولانی پیام فضلی نژاد سردبیر ماهنامه «عصر اندیشه» با سعید کنگرانی است که به سبب اهمیت مطالب مطرح شده، در خبرگزاری تسنیم منتشر میشود.
سینمای ایران در آستانه دهه ۱۳۴۰ دارای ساختار و مناسبات خاصی است. از یک طرف دربار بهعنوان متولی دولتی سینمای ایران وارد عرصه شد. شاخصهای آن هم فیلمهایی مانند «گنج قارون»، «مو سرخه» و یا فیلمهای موسوم به موج نو مثل «قیصر» است. میخواهیم بدانیم در دهه ۱۳۴۰ در ساختار سینمای ایران چه عواملی دست به دست هم میدادند تا یک فیلم ساخته شود؟ پشت مضمون فاسدی که در فیلمها تزریق میشد، چه فکر و ایدهای قرار داشت؟ آیا کارگزاران آن سینما خودشان این دید را داشتند، یا این نگاه از جای دیگری به آنها تزریق میشد؟
کنگرانی: وقتی سیستمی میخواهد فسادی را طبق دستور یا دکترینی وارد فرهنگ سرزمینش کند، سینمای آن هم فیلم چشمه «آربی آوانسیان» میشود که در آن یک بازیگر زن را عریان میکند؛ کاری که در سینمای ما سابقه نداشت و برایش خیلی زود بود. تمام فیلمهایی که خانم «شهناز تهرانی» یا خانم مرجان، همسر آقای «علی محمدی» از گویندگان درجه یک رادیو بازی میکردند، از این جنس بود.
دقیقاً دستهایی در کار بود که مثلاً دخترهای فراری را که قبلاً وارد سیستم روسپیگری میشدند، وارد سینما کنند. یکی دو تا هم نبودند. کمپانیهای موسیقی، استودیوهای مختلف با هم grant میگذاشتند و دستور از بالا میرسید. مثلاً آقای هویدا وقتی به سندیکای بازیگران یا تهیهکنندگان میرفت، اینها برای اظهار غلامی و نوکری شاه، نقششان را زمین میزدند، چون میدانستند امریهای آمده که این دکترین باید اجرا شود و اگر نکنند…
خیلیها میگویند این حرفها توهم و شعار است و مخاطب نمیپذیرد. شما سندتان کجاست؟
یکی از سندها خود منم.
میخواهیم بدانیم روندی که با هویت ایرانی سر ستیز دارد و میخواهد تمام مبانی اعتقادی خانوادههای ایرانی را نشانه بگیرد، چگونه در سینمای عصر پهلوی پدید آمد و اتفاق افتاد؟ این روند در دهه ۱۳۴۰ و زمانیکه شما شروع به کار کردید با چه فیلمهایی شروع شد و توسط کدام جریان سینمایی ادامه یافت؟
یک سرمایهدار صاحب مرغداریهای عظیم، کسی مثل «هژبر یزدانی» که فقط در کار تجارت و تولید نبود، بلکه پس پرده با سه نفر دیگر، مثلاً خرم -صاحب پارک خرم – در استودیویی سرمایهگذاری میکردند و همان زنانی را که اشاره کردم، در سراسر ایران نشان میکردند، به خیابان ارباب جمشید میآوردند و فلان تهیهکننده از فقر و ضعف مالی آن دختر خانم استفاده میکرد. همانجا از پدر بدبختش دستخط میگرفتند که دخترش باکره نیست تا بعد از عقد قرارداد با او هر بلایی که سرش میآید، پدر حق اعتراض نداشته باشد. فیلم «رضاموتوری» در آریانا فیلم آقای شباویز تهیه شد. من خودم در آنجا شاهد بودم که یک پدر بسیار فقیر، دخترش را که شاید بیش از ۱۵،۱۶ سال نداشت و باکره بود، آورد. قرار گذاشتند دختر نقشی را بازی کند و تبدیل به ستاره شود. کل پولی که آقای شباویز بابت قرارداد و دستخطی که از پدر دختر گرفت مبنی بر اینکه باکره نیست، هفت هزار تومان بود. این نمونه ایست که من خودم دیدم.
چه سالی؟
۱۳۴۸، ۱۳۴۹٫
چه کسی و چه فیلمی؟
فیلمی بود که نقش اول آن را آقای […] بازی میکرد و این دختر خانم هم […] بود که اکنون خواننده است.
یعنی دختری را که به سن قانونی هم نرسیده بود، به این شکل از پدرش میخریدند؟
بله، سلسله مراتبی که امثال این خانم را کشف میکرد، در جامعه هنری ما توسط -با عرض معذرت- یک «پا انداز» انجام میشد. این یک شغل بود و طرف فکر نمیکرد که دارد کار بدی میکند. وقتی سینما نیاز به سیاهی لشکر داشت دو نفر بودند به نام خانم بهرامی و آقای حسن دکتر. هر تیپ دختری را که میخواستید اینها برایتان پیدا میکردند. امروز هم در سینما چنین آدمهایی را داریم که اظهر من الشمس هستند و همه ملت هم میدانند. مثلا ً تهیهکننده میگفت یک دختر باکره ۱۴ ساله میخواهم یا مثلاً یک دبیرستانی میخواهم که ۲۰ ساله نشان بدهد، چون قصه فیلم طوری است که Bad man فیلم بکارت او را برمیدارد. مثل فیلم قیصر که جلال به آن دختر تجاوز کرد. در فیلم اصلی کاملاً آن دختر را که سنی هم نداشت برهنه کردند
انتهای پیام/
© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد